اغلب متفکران، جریانهای فکری و مکاتب در خصوص عدالت بحث و گفتوگو میکنند و این مسئله در حوزههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قابل بحث و مناقشه است. همین امر نشان میدهد که عدالت یک امر فطری است. لذا هیچ مکتب فکری یا نظریهپردازی، چه دینی باشد یا ادعای دینی بودن را نداشته باشد، نمیتواند نسبت به این مقوله بیتفاوت باشد.
حتی اندیشمندان در علوم تجربی و علوم دقیقه -که به نظر شاید تعبیر دقیقی نباشد- هم به دنبال نظم در طبیعت هستند و میخواهند آن را کشف کنند و به عبارت دیگر میخواهند کشفِ عدالت کنند. در واقع آنها در این نظام تکوین و نظام هستی در پی قانونمندیها، روابط و ضوابطی هستند که این نظم را بر جهان حاکم کرده است. از این رو و ازاینجهت است که علم تشکیل میشود. بنابراین منزلت عدالت در بالاترین مراتب قرار دارد و بسیار شفاف است.
وجه تمایز اسلام با سایر مکاتب در خصوص عدالت بسیار روشن است. نمیتوان تماماً مکاتب را نفی کرد. زیرا که هر یک از مکاتب بهاندازه معرفت و فهم خودشان بخشی از حقیقت عدالت را درک میکنند. این هم بهلحاظ فطری بودن مورد احترام است. البته یک تذکری که لازم است در این خصوص مطرح شود این است که برخی دشمنان عدالت هستند و کسانی که اعتقادی به عدالت در نظام تکوین ندارند و عمدتاً هم در مکاتب شیطانی هستند، آنها هم صحبت از عدالت میکنند اما منظورشان از عدالت، ظلم است و تلاش میکنند از این مفهوم مقدس استفاده ابزاری کنند و در مخالف خودش به کار بگیرند و این خودش در نظریات اقتصادی مدرن و اقتصاد نئوکلاسیک دارای انگارههای زیادی است.
بهعنوان نمونه مفهوم بازار یکی از مشهورترین انگارههای ضد عدالت است. نظریه بازار اگر مطلق انگاشته شود و بهعنوان محور یک علم یعنی Market theory در نظر گرفته شود، ضد عدالت است. اصلاً بازار آمده است که عدالت نباشد و فضایی را به نفع اغنیا و مستکبرین ایجاد کند. در حقیقت نظریه بازار کمک به طاغوت است اما در کتابها طوری مطرح میشود که بازار عین عدالت است.
این رویکرد تزویری در ادبیات غرب فراوان است. برای نمونه زمانیکه از آزادی سخن به میان میآید، در حقیقت منظور دیکتاتوری است. به عبارتی دقیقتر مفاهیم را در معنای مخالف خودش به کار میگیرد. لذا یک گروه فکری از مکاتب نیز وجود دارند که غرضآلود و دشمنانه با این واژه برخورد میکنند. زیرا که این واژه، واژهای است که با مطامع، منافع، قدرتطلبی و سلطهطلبی آنها مخالفت میکند. اما در غیر آن حالت، واقعا کسانی که از عدالت بحث میکنند و میخواهند به آن برسند، به طور نسبی سهمی از این حقیقت را ادراک میکنند و در مسیر حق هم قرار دارند و با حقیقت عدالت تنافری ندارند.
در تفکر اسلامی، مهمترین وجه تمایز عدالت از سایر مکاتب، در مفهوم ولایت نهفته است. از این رو با توجه به قرآن کریم، روایات معتبر، دیدگاهها و اندیشمندان مختلف، فیلسوف بزرگ عدالت در تاریخ؛ حضرت علی(ع) است. بر این اساس اگر به لحاظ تاریخی در آثار و سیره ایشان دقت شود، ملاحظه خواهد شد که بزرگمرد و ابرمرد عدالت در تاریخ، حضرت امیرالمؤمنین (ع) بوده است. بنابراین گفتار و سیره حضرت امیرالمؤمنین (ع) میتواند به عنوان یک الگوی عملی برای عدالتخواهان در جهان باشد.
وجه تمایز رویکرد عدالت در نگاه نگارنده به لحاظ نظری این است که اصلاً عدالت علم «منزلتشناسی» است. به عبارت دیگر زمانی که عدالت وارد حوزه اندیشه میشود به دنبال کشف منزلتها، مواضع، جایگاهها و کشف مواضع منطقی برای تحلیل و نشان دادن راه برای رفتن و تحقق و اقامه عدالت است. بر همین اساس یکی از ویژگیهایی که عدالت اسلامی یا عدالت ولایی دارد، جنس «اقامه» است. اقامه به این معناست که در این علم خیلی فاصلهای بین نظر و عمل نیست. لذا زمانیکه در این خصوص تئوریپردازی میشود، این نظریهپردازی معطوف به عینیت است.
به تعبیری دیگر این متدولوژی و این نوع نگرش، علوم و روابط را طوری تنظیم میکند که در نهایت، نظم نظام هستی در حوزه روابط اجتماعی و انسانی حفظ شود. بر این اساس آن نظم و نظامی که در حوزه تکوین وجود دارد، در حوزه تشریع هم وارد میشود و آن هم به نظام حقوقی گسترش و بسط مییابد. از این رو نگرش ما در عدالت اسلامی یک نگرش حقوقی است. این نکته وجه تمایز اساسی این رویکرد را نشان میدهد. لذا سایر مکاتب، دیدگاهها و نظریات باید در ذیل عدالت تعریف شود نه اینکه در سپهر معرفتی به عدالت یک منزلت پایینی داده شود و بعد آن را دستاویزی برای توجیه سلطهطلبی نظریه بازار در اقتصاد قرار داده شود.
در چند دهه اخیر مفهوم «بازار» در تفکر غرب به همه چیز تعمیم داده شده است. لذا برای همه چیز بازار تعریف میکنند. تئوری مارکتینگ را مطرح میکنند و نعوذبالله حتی اگر به آنها اجازه داده شود، پیامبران را هم در تئوری بازار قرار میدهند. از این روست که برخی از سینهچاکان نظریه بازار، پیامبر اکرم (ص) را سرمایه معنوی (Spiritual Capital)! مینامند! این رویکرد دقیقاً همین نگرشی است که هر چیزی را بدون توجه به ماهیت آن و تنها در قالب نظریه بازار و ذیل سرمایه تعریف میکند.
بهعنوان نمونه یکی از کاستیهای نگرش کسانی که عدالت را در بازار جستجو میکنند این است که همه مفاهیم مقدس عدالتمند را به صورت مادی تفسیر میکنند. در حالی که عدالت یک امر معنوی، ارزشی، اخلاقی، اجتماعی و در عین حال یک امر عقلایی و بسیار پیچیده است. بنابراین منزلت عدالت گام اول است، همانطور که فلسفه انقلاب اسلامی هم همین بوده است.
ادامه دارد...
اگر علم را بهمعنای کشف واقع بما هو واقع در نظر بگیریم، هیچکدام از مکاتب اقتصادی چه لیبرالیسم و چه سوسیالیسم و چه غیر آنها، نمیتواند ادعای علمیبودن داشته باشد چرا که همۀ اندیشههای سکولار غربی و شرقی، مبتنیبر نظریاتی هستند که برگرفته از باورها و تعلقات و حدس و گمانهای نظریهپردازان هستند...